اشک اسمان

هرکی خوابه خوش به حالش ما به بیداری دچاریم...

با دستهای کوچک خویش

بشکاف از هم پرده ی پاک هوا را

بشکن حصار نور سردی را که امروز

در خلوت بی بام و در کاشانه ی من

پر کرده سر تا سر فضا را

با دستهای کوچک خویش

بشکاف از هم پرده ی پاک هوا

را بشکن حصار نور سردی را که امروز

در خلوت بی بام و در کاشانه ی من پر کرده سر تا سر فضارا

با چشمهای کوچک خویش

کز آن تراود نور بی نیرنگ عصمت

کم کم ببین این پر شگفتی عالم ناآشنا را

دنیا و هر چیزی که در اوست

از آسمان و ابر و خورشید و ستاره

از مرغها ، گلها و آدمها و سگها وز این لحاف پاره پاره

تا این چراغ کور سوی نیم مرده

تا این کهن تصویر من ، با چشمهای باد کرده

تا فرش و پرده

کنون به چشم کوچک تو پر شگفتی ست

هر لحظه رنگی تازه دارد خواند به خویشت فریاد بی تابی کشی ،

چون شیهه ی اسب

وقتی گریزد نقش دلخواهی ز پیشت

یا همچو قمری با زبان بی زبانی

محزون و نامفهوم و گرم ، آواز خوانی

ای لاله ی من تو می توانی ساعتی سر مست باشی

با دیدن یک شیشه ی سرخ یا گوهر سبز

اما من از این رنگها بسیار دیدم

وز این سیه دنیا و هر چیزی که در اوست

از آسمان و ابر و آدمها و سگها مهری ندیدم ،میوه ای شیرین نچیدم

وز سرخ و سبز روزگاران دیگر نظر بستم ، گذشتم ، دل بریدم

دیگر نیم در بیشه ی سرخ یا سنگر سبز

دیگر سیاهم من ، سیاهم دیگر سپیدم من ، سپیدم

وز هرچه بود و هست و خواهد بود ،

دیگر بیزارم و بیزار و بیزار نومیدم و نومید و نومید

هر چند می خوانند امیدم نازم به روحت ، لاله جان !

با این عروسک تو می توانی هفته ای سرگرم باشی

تا در میان دستهای کوچک خویش یک روز آن را بشکنی ، وز هم بپاشی

من نیز سبز و سرخ و رنگین بس سخت و پولادین عروسکها شکستم

و کنون دگر سرگشته و ولگرد و تنها چون کولیی دیوانه هستم

ور باده ای روزی شود ، شب دیوانه مستم

من از نگاهت شرم دارم امروز هم با دست خالی آمدم من

مانند هر روز نفرین و نفرین بر دستهای پیر محروم بزرگم

اما تو دختر امروز دیگر هم بمک پستانکت را

بفریب با آن کام و زبان و آن لب خندانکت را

و آن دستهای کوچکت را سوی خدا کن

بنشین و با من « خواجه مینا » را دعا کن.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 28 دی 1391برچسب:,ساعت 2:39 توسط باران| |


Power By: LoxBlog.Com